سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همای اوج سعادت

 

یکی از اولین خاطراتی که از پدر دارم این است که صبحها ساعت یازده ، درویشی از جلوی منزل ما عبور میکرد و با صدای بلند مثنوی می خواند . پدرم کاملا مجذوب این صدا می شد و تا زمانی که صدای درویش بگوش می رسید در این حالت باقی می ماند . یک روز پدرم دو ساعت تمام بدنبال درویش راه رفت و چون به خانه برگشت ، مدتها مشغول نت نویسی شد . بعدها فهمیدیم که او به سختی دچار حیرت شده بود که چطور ان درویش مثنوی را در ابو عطا می خواند.

 

برگرفته از کتاب چهره های موسیقی ایران، تالیف شاپور بهروزی به نقل از ژاله صبا دختر صبا

 

 


ارسال شده در توسط ایمان همایی